همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره ؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم . تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد و اشک در چشمهایش پر شده بود . ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت ، آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود ! گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم : چرا چندتا قاشق گنده نمی خوری ؟ فقط بخاطر بابا عزیزم ! آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا ، می خورم ، نه فقط چند قاشق ، همشو می خوردم ولی شما باید … آوا مکث کرد !!! بابا ، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم ، هرچی خواستم بهم میدی ؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم ، قول میدم ، بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم ! ناگهان مضطرب شدم و گفتم : آوا ، عزیزم ، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی ! بابا از اینجور پولها نداره ! باشه ؟
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
خرید انواع کاندیشنر دستگاه پلت خوراک دام | 0 | 13 | nzrii |
دستگاه پلت چیست و چه کاربردی دارد؟ | 0 | 11 | nzrii |
آسیاب چکشی چیست؟ | کاربرد و مشخصات | 0 | 16 | nzrii |
نمایندگی مجاز تعمیرات جنرال الکتریک | 0 | 49 | repair00 |
تعمیرات یخچال بوش در تهران | 0 | 56 | repair00 |
مرکز فروش انواع تخت بیمارستانی | 0 | 73 | seogoodgirllll |
ارسال و فریت بار به آلمان + هزینه حمل لوازم منزل | 0 | 69 | nzrii |